تخته سیاه سه بعدی
حکایت زندگی در قاب شیشه ای زمان
|
|||||||||||||||
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:معبد,موش,هند,کارتی ماتا,دشنوک,افسانه,گاو, :: 23:35 :: نويسنده : مهرداد علی نژاد در هندوستان کشور عجایب معبدی است بنام کارتی ماتای در شهر دشنوک . این معبد بخاطر یک افسانه قدیمی ساخته شده است. ( پسر زنی بنام کارتی ماتا پس ازمرگ به موش تبدیل شده است) در این معبد که شاید هزاران بلکه میلیونها موش در آن آزادانه زندگی می کنند و این معبد که بسیار معتقد دارد
هرروز صدها نفر برای زیارت به آن مراجعه می کنند . مردم برای موش ها غذا و آب و... می آورند و حتی با موشها در غذا خوردن سهیم شده و باقیمانده آب و غذای موش ها را بعنوان تبرک می خورند و متولیان معبد با موش ها زندگی می کنند و موشها در رختخواب آشپزخانه و .... وول می زنند و این هندیها هم عجب مردمانی هستند. مثلا گاو که تقدس عمومی دارد . اگر گاوی وسط خیابان باشد کسی حق راندن و یا بوق زدن برای کنار رفتن گاو را ندارد و چه برسد به خوردن گوشت گاو.
مشروح این خبر را در سایت علی هفتاد (www.ali70.com) همراه با فیلم آنلاین معبد ببیند. من این عکس ها را از وبلاگ ( www.birthdaylove.lxb.ir) کپی کردم. مدیر وبلاگ آقای پروفسور است . من از ایشان برای استفاده از عکس هایش در وبلاگم اجازه گرفتم .
پروفسور در پیامی با کلامی که نشان از فرهنگ بالا و فهمیدگی قابل تقدیر بود گفت: من عکس ها را برای دیگران گذاشته ام و برای همین عکسها را مارک دار نکردم. واقعا" آفرین براین تفکر متمدنانه ، باکلاس وبا ر وحیه دگردوستی .
من بعضی اوقات با وبلاگهایی برخورد می کنم که کپی کردن از عکسهایی که خودشان هم از جایی کپی کرده اند را محدود کرده اند . این وبلاگ آنهاست و نظرشان هم قابل احترام . ولی به نظر من اینترنت یعنی اشتراک عقاید ، مطالب ، عکس ، فیلم و .... مثل اینست که من یک کلمن آب یخ دم درب منزلم بگذارم و به لیوان و شیر کلمن یک قفل بزنم. نظر شما چیست ؟ آیا کدام درست است کپی آری یا خیر ؟
یادمان باشد که تمام چیزهایی که ما فکرمی کنیم شر است و بد در حکمت خداوند خیراست و خوبی. چون هرگز خداوند برای بنده بدی و شر نمی خواهد و نباید در حکمت خداوند شک کرد و به آنچه را که داده شکر و به آنچه هم که نداده شکر گوییم. در بیست سال پیش ماجرای جنجالی از یک زن و شوهر فرانسوی بسیار آموزتده بود و ماجرا از این قرار بود که مردی عاشق یک زن کور می شود و آنقدر عاشق او بود که هر دو چشم خود را با یک عمل جراحی سخت به زنش هدیه داد و خود کور شد اما بعد از دو ماه زن عاشق مردی دیگر شد و از او طلاق گرفت.
این پسربچه با عمل جراحی توانست مثل دیگران بدون این دست و پاهای اضافی زندگی کند .(خداوندا سپاس از هرآنچه دادی و ندادی) به قول سهراب سپهری : آب را گل نکنیم در فرودست انگار کفتری می خورد آب ... امروز از یک مسیر 200 متری از جوی آب یک خیابان اصلی چند عکس گرفتم که صحنه تازه و بکری نیست چراکه هر روز هزاران بار با این جوی ها ی پر زباله روبرو می شوید . ولی نکته اینجاست که بردرو دیوار زیاد نوشته اند: (( نظافت از ایمان است )) آیا واقعا ایمان نقشی در تمیزی جوی آب دارد؟ ... اگر اینطورباشد اروپاییان پس خیلی با ایمانند که اینقدر به نظافت شخصی و محیطی خود اهمیت می دهند. خاطره: سالها پیش با دوستم در چمن وسط بلوار نشسته بودیم و یک پسر بچه با دوچرخه اش رد می شد که دوستم برای خنده و شوخی به او گفت : پسرجان لاستیک دوچرخت داره می چرخه اونم ساده برگشت و به لاستیک دوچرخش نگاه می کرد که بیچاره با سر رفت تو جوی آب که از قضا جوی آبی که مدتها خشک بود و همون موقع جریان آب با کلی آت و آشغال در حال عبور بود و ما هم دویدیم و از توی جوی کشیدیمش بیرون ، و صورتش .....( خدا ببخشه)
و آخر شعر سهراب : مردمان سر رود ، آب را می فھمند . گل نکردندش ، ما نیز آب را گل نکنیم. دزدی انواع مختلف دارد . از دیوار خونه مردم بالا رفتن تا جیب بری و سرقت پول و .... اما تا حالا ندیده بودم که از مداد هم دزدی کنن اونم از نوع خارجی که اینهمه ادعای درستکاری دارن و خیلی به خودشون می نازند که ما دزدی بلد نیستیم ، حقوق بشر می دانیم. اما خوب به عکس نگاه کنید و ببینید که این یک مداد چشم است و مارک اون هم xxl است. و از خارج وارد می شود . از نیمه های مداد دیگر نشانی از مغز نیست. این بار اول نیست، تا کنون چند بار با این صحنه روبرو شدم و شاید شما هم از اینگونه مدادهای نصفه مغز دیده باشید . اگر یک حساب سر انگشتی کنید پی خواهید برد که اگر از هر مداد پنج سانتیمتر آنرا نگذارند (از این پس نگویید دزدی بگویید فراموش کرده اند ) چند متر می شود !!! سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:شهردار,میادین,بلوار,گلدان,گل,مرغابی,مجسمه,کمال الملک,شهرداری,شهرداری ها, :: 14:52 :: نويسنده : مهرداد علی نژاد
مبلمان شهری همیشه یکی از دغدغه های شهرداران و بهانه نقادان بوده است. اما دور از انصاف است که بخواهیم از فعالیت های بعضی شهرداران تمجید نکنیم . جناب اسماعیل پور از همان دسته شهرداران است که واقعا" قابل تعریف است . در هرگوشه کنار شهر که می نگری زیبایی گلدانهای فلزی با گلهای زیبا به فاصله نزدیک بهم روی جوی آب خیابانها و گلدانهای گوناگون و در داخل میادین و در ابتدای بلوارها مجسمه شخصیت های هنری و فرهنگی ایران و رنگ آمیزی تمام دیوارهای خالی خبابانهای اصلی همه گوشه ای از اقدامات اوست.
شهر ما خانه ما شهر زیبا شهر فرشتگان اگر به جامعه کنونی کمی دقیق تر نگاه کنیم مردم را با تنوع بیشتری در مدل لباس ، کفش و حتی ریش می بینیم . چرخه مد در دنیا بین 30 تا 35 سال است. (شما می توانید لباس های خود را سی سال نگه دارید و دوباره بپوشید .!!! ) اما واقعا" مد در دنیا ا ز کچا ریشه می گیرد؟ خیلی ها هم خودشان مد درست می کنند . مثلا" عکس مقابل .... امروز در پمپ بنزین توجه مرا بخود جلب کرد و از این آقا که متصدی پمپ بود خواستم که از ریشش عکس
بگیرم و خیلی هم استقبال کرد و کلی ژست گرفت و گفت برای کجا می خواهید و ... مد در جامعه ما خیلی جالب شده الان هر جور که لباس بپوشی و هر طور که مدل مو و ریش بگذاری مد است . از شلوارهای پاره پوره گرفته تا ریش های عجیب و غریب . کلاس سوم دبیرستان بودم و مو هم تا دلتون بخواد داشتم و خیلی هم وسواس بودم که همیشه یک تارش خارج از ردیف مو های دیگه نباشه اگه یه روز باد می اومد دیگه اونروز بیرون نمی رفتم ، شیشه ماشین پایین بود سوار نمی شدم و کلی دردسر واسه خودم و اطرافیان بخاطر موهام داشتم که لطف خدا شامل ما شد و یکی یکی موها مرخص شدند!!
اما یه روز اومدم تمام مو ها مو از بالای سر به پایین سشوار زدم و جلوش رو به بالا فر کردم و مثل یه ناودون شده بو د بالاخره یکی دو تا از دوستام گفتن این چه مدلیه؟ منم گفتم مدل اسپانیایی !! ، اونا هم همین مدل رو زدند . رفتم آرایشگاه . آرایشگر گفت این چه مدلیه ؟ به اونم گفتم اسپانیایی !! . بعد از دو سه هفته بیشتر جوونا همین مدل رو زدند و می گفتند برید آرایشگاه 2000 مدل اسپانیایی می زنه ....!!!( اینم ریشه مد )
جمعه 27 ارديبهشت 1391برچسب:ماشین کهنه,میدان بار,حمایت از کار,سرمایه ملی, :: 13:27 :: نويسنده : مهرداد علی نژاد
عکس بالا مربوط به اسفند ماه 89 است که از داخل میدان بار گرفتم و چون داخل آرشیو عکس هایم بود حیفم اومد اینجا یادی ازش نکنم. بوضوح معلوم است یک ماشین کهنه و قراضه که شاید اگر این مطالب رو نگم هر کسی در وهله اول فکر می کنه این ماشین مربوط به جنگ جهانی دوم است . اما باور کنید این ماشین کارمی کند و راننده آن در میدان بار میوه حمل می کند . داخل ماشین را که نگاه کردم فقط یک فرمان ، دنده ، صندلی درب و داغون و دیگر هیچ. حالا این راننده نان آور یک خانواده است و کلی هم با آن ماشین کهنه پول در می آورد. شاید این ماشین را کنار خیابان بگذارند..... و این مطلب را آوردم برای کسانی که بیکارند و می گویند کار نیست !!! امسال سال حمایت از کار و سرمایه ملی است و آیا این ماشین سرمایه ملی نیست؟ آیا بارکشی با این ماشین کار نیست؟ بالاخره هرکاری بجای خودش قابل احترام است پس اگر کمی به دوروبر خود نگاه کنید کارهای زیادی است که می توان انجام داد . همت بلند دار که مردان بزرگ از همت بلند به جایی رسیده اند . پنج شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:ژیان, :: 1:15 :: نويسنده : مهرداد علی نژاد همیشه میگفتن:ژیان هم خودتو می بره هم آبروتو از ژیان خاطره زیاد دارم . یادمه یک دبیر زبانی بود به نام آقای نبوی (اگه زندس خدانگهدارش و اگه مرده رحمتش کنه ) این معلم با ژیان زردش معروف بود. یه بار میخواست بره مشهد برای اینکه ژیانش جای مطمئنی باشه گذاشته بودش تو دبیرستان ( امام ) بعد از چندروز که اومد روبرو شد با جنازه ماشینش که سوخته بود ( میگفتن دانش آموزا سوزوندنش ) با اینکه آدم خوبیم بود ولی نمی دونم برای چی به ژیانش رحم نکرده بودن . بچه ها می گفتن دلیلش این بوده که آبروی آقای نبوی می خواستن بیشتر از اون نره از شر ژیانه راحتش کردن . جالبه وقتی با اون صحنه ژیان سوختش روبرو شده غش کرده کلی آب قند دادن تا به هوش می اومده باز یادش که می اوده دوباره غش می کرده ( زیادی هم خوب بودن برای دانش آموزا فرقی نمی کنه اونا فقط می خوان سوژه واسه خنده داشته باشن. یادمه اولین بار که سوار ژیان شدم سال 1353 بود ، می خواستم بیام پایین هرچی دنبال دستگیره درش می گشتم پیداش نمی کردم کلی تو ماشین زندونی بودم (چون درش با همه ماشینا فرق می کرد ) و همیشه برام سوال بود که دنده این ماشین کجاس ؟!! آخرین جمله : بازم میگن هیچکس نمی تونه ژیانو چبش کنه. ضمنا" اصفهان هم پایتخت ژیان ایرانه ...
خالکوبی ریشه تاریخی دارد از دوران هخامنشیان به بعد در ایران رسم بود بدلایل مختلف از زیبایی گرفته تا خرافات این عمل را انجام می دادند. جالب اینست که افراد خاصی تن به این عمل دردناک و گاهی خطرناک می دهند. زیرا باید با میله و سوزن و تیغ و... خون پوست را بشکافند، طرح بکشند و مرکب مخصوصی را
با خون آلوده کنند و بسوزانند و بالاخره خیلی پردرد و رنج آور است. گرچه در قدیم افراد لوتی و بزن بهادر و اینگونه افراد به این عمل تن می دادند تا شهامت و تحمل خود را به رخ دیگران بکشانند. (چشم زخم و جلب محبت و افزون مهر شوهر و درمان ترس و سردرد و ... از خرافاتی بود که خالکوبی رواج داشت . ) اما در چند سال اخیر این عمل یک هنر و یک
زیبایی هم برای دختر وپسرا ی جوون مد شده. زمانی که سرباز بودم ، تو زندان خدمت می کردم یک زندانی داشتیم تمام بدنش پر خالکوبی بودو جالبه اون می گفت سی ساله تو بیشتر زندانا بودم و هر زندانی که می رفتم یک خالکوبی واسه یادگاری رو بدنم می زدم ، یه عقاب روی پشت ، یه اژدها روی سینه و شکمش ، روی دست و پاشم که تا دلت بخواد شعرای معروف تو زندان ( عشق من مادر ، زندان خانه من است و.....) می دیدی. ولی اونکه یه زمانی واسه خودش کسی بوده و بزن بهادر بوده حالا یه معتاد ضعیف بود که حسرت گذشته بر باد رفته خودش رو می خورد و می گفت : تمام زندگیمو پای رفیقام ریختم و اعتیاد منم یادگار محبت های اونا ست ...... آیا به رابطه بین عکس و قوه تخیل فکر کرده اید. آیا زمانیکه آلبو م عکستان را ورق می زنید به یاد چه می افتید؟ مطمئنا" شادی ، غم ، اندوه افسوس گذشته و شاید هم انرژی می گیرید. در هر صورت دیدن هیچ عکسی بدون احساس نیست . عکس مقابل را پارسال جلوی باغی نشسته بودم ، گرفتم و هرزمانیکه به آن نگاه می کنم دقیقا آن باد سرد زیر سایه درخت را در اوج گرمای تابستان فراموش نمی کنم. شاید در زیر این سایه درخت کنار این جوی آب روان ، یک پیاله ماست کیسه ای دست ساز، یک نان و سبزی تازه خوردنش بسیار لذت بخش باشد. لحظه ای بال گشودن و فراق از این دنیای پر هیاهو و شلوغ و همنشین شدن با کوه و دشت بد نیست . روزگارم اینست: دلخوشم باغزلی، تکه نانی، آبی و اگر باز پرسی گویم: دلخوشم با نفسی حبه قند و چایی صحبت اهل دلی ... فارغ از همه دنیایی دلخوش ها کم نیست،دیده ها نابیناست... این دیوار یکی از کوچه های شهرمان است. ادارات برق، گاز، آب و مخابرات چقدر به این زبیایی کمک کرده اند!!! فقط یک ماژیک دستشان و بر درو دیوار شهر اعدادی که فقط خودشان می دانند مینویسند. حال بماند زنگ درب و داغون منزل ... ما که اروپا نرفتیم اما کسی که رفته بود می گفت : در زوریخ فردی داشت یک آجر کوچک نمای منزلش را می چسباند ، گفتم داری چکار می کنی گفت دو روزه این آجر افتاده کلی خجالت کشیدم که مبادا مردم بگن این چه آدم بی توجهییه ... دارم درستش می کنم اینجا همه ظاهر خونه هاشون رو مثله داخل تمیز و شیک نگهداری می کنند. حال ما چطور ؟! عکس مقابل از پارک بسیج کاشمراست که حدود چند ماهی است اونو درست کردن ( دستشون درد نکنه ) خیلی زیبا ست .همین اوایل یه روز گفتیم دست زن و بچه رو بگیریم بریم پارک . با صحنه هایی از بی فرهنگی روبرو شدم که واقعا" تاسف خوردم. اول از همه بچمون رفت سرسره بازی کنه یه نره غولی که از یک خانواده بی رگ و ریشه که فقط خدا اونارو خلق کرده تا فقط خراب کنن و مشکل درست کنن و نه خودشون اهل پیشرفت و فرهنگ هستند ،که مانع ترقی دیگرانند، رفت سرسره بازی همه خونواده ها ناراحت بودن چون این نره غول با یک شلوارکردی گله گشاد کثیف که یکسره فحش میدادو بلند بلند می خندیدبا دوستاش چسبیده بودند به در و پیکر این سرسره پلاسیتکی و تا می تونستن لگد زدنو و آویزون شده بودن ( شانس آوردیم جنس این سرسره ها محکم بود و گرنه داغون شده بودند) همه بچه هاشونو برداشتند تا اینها قشنگ نمایش بی فرهنگیشونو انجام دادند. ( لاتهایی بودن که کسی جرات نداشت چیزی بگه ، چون خیلی بی آبرو بودن) رفتم وسایل نرمش کنار پارک که صحنه دیگری را دیدم، این وسایل یک ورق فلزی که طریقه استفادشون کنار وسیله حک شده >>> بیشتر اونارو با چاقو به زور کند ه بودن ... نکته مهم : این وظیفه من و شماست که به فرزندان خود طریقه درست استفاده کردن از وسایل عمومی را یاد بدیم و متولیان امور هم هر وسیله ای که خراب می شود را باید سریع درست یا تعویض کنند. حتی اگر صدبار آنرا خراب کنند و این باعث زیبایی شهرمون خواهد شد . جدا ازاینکه ما هم باید بیرون منزل را مثل داخل تمیز و شیک نگهداری کنیم. (گرچه که تازگی این زیباسازی داره فرهنگ میشه). مطلبی را خواندم که برایم جالب بود . من نه آنرا تایید می کنم نه رد فقط خواندم و حالابرای شما هم می گذارم تا بخوانید. اگر احساس خستگی می کنید حفره بینی سمت چپ خود را ببندید و از حفره سمت راست تنفس کنید . حفره سمت راست مربو ط به گرمی است و براحتی گرم می شود و حفره سمت چپ مربوط به سردی است و براحتی سرد می شود. بچه ها بیشتر از حفره سمت راست تنفس می کنند و به همین خاطر شادابترند. زمانیکه از خواب برمی خیزیم اگر از حفره چپ تنفس کنیم احساس خستگی می کنیم. و اگر از حفره راست تنفس کنیم شاداب خواهیم شد. برای رفع سردرد اگر حفره راست را ببندیم و از حفره چپ تنفس کنیم رفع می شود. برای سردردهای طولانی باید دو هفته، سه هفته این کار را انجام دهیم تا رفع شود.
حسین زمینی مرد 34 ساله متولد روستای قوژد کاشمر(خراسان رضوی)که هم اکنون در مجموعه سما بعنوان کارگر مشغول بکار است. در هر دست و پای خود یک انگشت اضافه به شکل مادر زاد دارد .او هیچ علاقه ای به عمل جراحی جهت برداشتن آنها ندارد. او می گوید داشتن بیست و چهار انگشت برای من اذیت و آزاری ندارد. تازه اگر مثل همه بیست انگشت داشت که الان ازاو یادی نمی کردیم!!!
پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:اسکناس , کهنه,500 ,تومانی,سرمایه ملی,تلویزیون,فرش, :: 8:58 :: نويسنده : مهرداد علی نژاد آیا شما حاضر می شوید تلویزیون خانه تان را بردارید و از پنجره خانه به بیرون پرت کنید ؟ آیا شما حاضرید فرش های منزلتان را بسوزانید ؟ آیا شما حاضرید تمام وسایل زندگیتان را از بین ببرید ؟ همه اینها قسمتی از سرمایه شما نیست؟ آیا پول های جیبتان را چطور؟ پس ارزشگذاری برسرمایه های مادی از انکارناپذیرترین مسائل است. عکس مقابل یک اسکناس 500 تومانی است که من براتون گذاشتم . گرچه که هرروز مثل این اسکناس ها زیاد می بینید. این سرمایه ملی ما باید اینگونه نگهداری شود؟ هدف من فرهنگسازی درست است. کمی فکر کنیم و ببیاییم راههایی که می شود از این پول ها که به سختی و با راه طولانی به دست ما میرسند را درست نگهداری کنیم . برای اینکه راههای جدید وابتکاری برای نگهداری اسکناس و مطالب و عکسهای دیگری در این زمینه ببینیم به ادامه مطلب می رویم. ادامه مطلب ... یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:پسربچه,فرهنگسازی,ایستاده ادرارکردن,توالت هلندی,سنگ مثانه,عفونت ادراری,دستشویی ژاپنی,دمپایی جلوبسته,پروستات, :: 23:5 :: نويسنده : مهرداد علی نژاد به این عکس خوب نگاه کنید در وحله اول تصور شما از آن فقط یک پسر بچه است . اما کمی دقیق تر شوید تا پی به خیلی چیزها ببرید. من این عکس را در ساعت 11 صبح گرفتم در ابتدای کوچه ای در خیابان اصلی شهر ( درب سبز بانک ملی مدرس است) هدف من از نشان دادن این عکس ، نیاز جامعه به یک فرهنگسازی بنیادین از درون خانواده است. آیا باور ندارید که اگر بخواهیم دنیایی خوبی داشته باشیم باید کشورخود وبرای ساخت کشور خوب ، شهر خوب و برای شهرخوب خانواده خوب و برای خانواده خوب ،از خودمان شروع کنیم. پس این کودک گناه ندارد، ببخشید که رک می گویم اما لازم است :او که بر در و دیوار شهر ادرار می کند از کجا آموخته است ؟ آیا پدر یا مادر مقصرند؟ حال برای اینکه از مضرات ایستاده ادرار کردن بیشتر بدانید به ادامه مطلب توجه کنید. ادامه مطلب ... درباره وبلاگ
نام این وبلاگ را به یاد کارتون دوران کودکیم بنام تنسی تاکسی دو و چارملی گذاشتم.دو پنگوئن ماجراجو که هر بار با مشکلی روبرو می شدند و برای حل آن نزد آقای وپی می رفتند و او از داخل کمدشلوغش تخته سیاه سه بعدی خود را می آورد و با استفاده از آن تنسی و چارملی را راهنمایی می کرد. زندگی مثل یک پازل بزرگ است . من و تو ،اجزای آنیم ، زمانی زیباست که کنارهم قرار گیرند. موضوعات
آرشيو وبلاگ
وبلاگ دوستان
سایتهای مفید
تبادل لینک هوشمند
|
|||||||||||||||
|